Sunday, January 09, 2011

Visit to Victoria and Albert Museum

       
    گیج و منگ و علاف سر از موزه ای درآوردم که همین نزدیکی هاست. بخش های متنوع موزه شلوغ بود. اما سالن هایی که من دوست داشتم خلوت بودند. از جمله سالن معماری و مجسمه.کلی چرخیدم و بعد از دو ساعت تازه دیدم خیلی قسمت هایش را نرفته ام. در یکی از بخش های آسیایی فرش بسیار زیبایی روی زمین پهن شده است و در یک اتاق خیلی بزرگ شیشه ای محافظت می شود.نامش را فرش اردبیل گذاشته اند اما در شناسنامه ی آن اسم استاد بافنده اش کاشانی است.
    با خودم فکر می کردم روزی از روزها بچه های خودمان را به دیدن این موزه خواهم آورد تا مانند این بچه های اروپایی لذت گردش در یک جهان باستانی را تجربه کنند.
    ناگفته نماند، بیشتر غرق تماشای بازدید کنندگان شده بودم.ممکن بود هر لحظه ماموری پیدایش شود و بگوید اینها که پا دارند و راه می روند، جزء آثار موزه نیستند، آثار موزه این چیزهایی هستند که ثابتند و حرکت نمی کنند !
    
  Also I was surprised when I realised there were not many none-European visitors in the museum, as I see them everywhere in London,particularly at the shopping centres. It seems we don't care about the ancient history,therefore about our identification.We are such  miserable consumers !
     
 On the way home, I was regretfully thinking why I have been so lazy to visit these great facilities.  I spent more than two hours watching amazing sculptures ,paintings and architectures and yet wanted to stay more. I wish I was one of those statues standing calmly and gazing nowhere in the space !
       I need to go back and complete my journey through the history, next time to visit British Collection.

1 comment:

مامان سیلوانا said...

میبینم که نوشته هاتون دوزبانه شده ،شاید مثل افکارتون .
permutation is happening.