Saturday, December 12, 2009

...

نمردیم و کنسرت ستار هم رفتیم! یا بهتر بگویم نمردیم و کنسرت هم رفتیم...!
اینجا البته زیاد هم کنسرت بازی نیست. آنطور که مثلا در آمریکا هست.مردم بیشتر سرشان توی لاک خودشان است.به پول درآوردن و درس خواندن و پول درآوردن فکر می کنند.اما برای من بیشتر پرهیز از بودن در فضاهای آنچنانی مطرح است.منظورم بودن در تجمع های ایرانیان است که حواشی آن به مراتب برجسته تر از متن است.هرکسی به یک شکلی سعی می کند شش دانگ حواسش به دور و بری هایش باشد و بیشتر رفتار و ظاهر تماشاچیان اهمیت دارد تا خود کنسرت. خیلی شنیده ام که در کنسرت ها مشکلات جدی هم دیده شده.اما من در این کنسرت نه تنها هیچ مشکل خاصی ندیدم بلکه جای همه خالی بسیار هم خوش گذشت.
از همه مهم تر اینکه من دلم می خواست به جای همه ی دوستان و عزیزانی که آرزوی حضور در چنین کنسرت هایی دارند بگویم که من به جایشان رفتم و خوش گذشت و در طول کنسرت همه اش به آنها فکر می کردم و واقعا جایشان در این جور کنسرت ها خالیست!
ستار را هم آخر شب در رستوران ایرانی دیدیم. عکس هم انداختیم و من از ستار چیزهایی پرسیدم و چیز هایی دستگیرم شد که البته جای مطرح کردن ندارد... چرا که معتقدم حرف زدن درباره ی یک دیدار کوتاه و دوستانه در یک محیط باز اینترنتی تنها نشانه ی کم ظرفیتی گوینده یا نویسنده ی مطلب است ! اما بدم نمی آمد یک مصاحبه ی درست و حسابی درباره ی مسائل سیاسی روز با او داشته باشم و مثلا در همین وبلاگ هم منتشر کنم.
درکل ستار هنرمندی دوست داشتنی و شریف است با صدایی دلنشین و خاطره ساز...!

1 comment:

Anonymous said...

jai ma khali