Thursday, December 09, 2010

...



        مدت هاست با خودم قول و قرار پنهانی بسته ام، اینکه به هیچ چیزی خودم را عادت ندهم.حتی اگر چیز خوبی باشد. منظورم از رفتارهایی است که که در زندگی روزمره مانند یک بیماری روانی آنقدر تکرار می شود که در غیاب آنها آدم احساس می کند چیز مهمی را گم کرده است،اشتباه بزرگی مرتکب شده و برای جبرانش بی قراری می کند.


      سیگار کشیدن،تلویزیون نگاه کردن، ده دوازده تا لیوان بزرگ چای خوردن و از همه بدتر،نشستن پای اینترنت و چند تا سایت تکراری را دوره کردن، نمونه ای از آن رفتار های بیمارگونه است که تا حدی توانسته ام با آنها مبارزه کنم.بعد از کنار گذاشتن سیگار-یکی از شاهکارهای زندگیم- تلویزیون را هم حذف کرده ام. تلویزیون،اجازه نمی دهد چیزی را که واقعا دوست داری انتخاب کنی.همه چیز را خوب و بد به خورد آدم می دهد.بعد،آدم را به نشستن جلوی همه ی آن آت و آشغال ها معتاد می کند.استفاده از اینتر نت را برای تماشای برنامه های تلویزیونی ترجیح می دهم.مخصوصا یوتیوب که ایده ی بسیار خوبی برای جایگزینی تلویزیون است.با چندین هزار برنامه که در انتخاب آنها محدودیتی وجود ندارد.


     این دو سه روزه که خط اینترنت مشکل پیدا کرده و مرتب قطع و وصل می شود،تازه فهمیده ام خیلی شدید به اینترنت عادت کرده بودم.در نبودش سرگیجه می گرفتم و نمی دانستم به کجا بروم، چه دری را بکوبم،چه خاکی به سرم بریزم...!!؟؟ امروز به کافی نتی همین نزدیکی ها رفتم.باید فرمی را آنلاین پر می کردم.در راه داشتم خودم را فریب می دادم که کار و بارم بدون اینترنت نمی گذرد،در حالیکه بیشتر از نیم ساعت لازم نداشتم،دوساعت تمام نشستم پای اینترنت و طبق معمول سایت های دلخواهم را هر چند دقیقه یکبار نگاه می کردم.در آن چند دقیقه هیچ چیز خاصی به سایت اضافه نمی شد.


     به کتابهایم که در گوشه ی اتاق کز کرده اند،نگاه می کنم.خیلی هایشان را نخوانده ام.آخرین کتاب آذر نفیسی را ناتمام رها کرده ام. رمان کوچک حنیف قریشی مثل همیشه کنار سی دی ها در انتظار فرصت مناسبی برای خوانده شدن است. کتاب ناتالی گلدبرگ درباره ی نوشتن، بعد از آن مطالعه ی یک ساعته در پارک روبروی کتابفروشی، دیگر نه خوانده شده ، نه حتی لمس شده است. 


      خرابی اینترنت را به فال نیک می گیرم و می روم سراغ کتابها. در ضمن فرصتی دست داده است خودم را ازاین عادت بیمار گونه ی نشستن پای اینترنت خلاص کنم.

2 comments:

شیرین said...

تبریک میگم چون خیلی کار مفیدی انجام دادی . به زودی می فهمی زندگی بدون TV خیلی پر رنگ تر و پر معنا تر میشه .
به نظر من TV مال زمانیه که واقعا" هیچ کار دیگه ای وجود نداشته باشه .هیچ.
ولی در مورد اینترنت شاید نباید خیلی سخت گیر بود .خصوصا" در مورد یکی مثل شما که از دیار خود دورید و در استفاده از اینترنت ناگزیر.
موفق تر از همیشه باشید.

Unknown said...

اگر اینطوری باشد پس کل زندگی اعتیاد است!