Saturday, May 21, 2011

بازهم کابوس دیدم


    درست در همین لحظه که دارم این متن را می نویسم، ممکن است اتفاق بدی بیفتد، ممکن است اتفاق بدی رخ داده باشد و من هنوز خبر نداشته باشم. دقیقا" در این ثانیه هایی که من دارم در آن زندگی می کنم، انسان های دیگری دارند می میرند. کسانی دارند با مرگ دست و پنجه نرم می کنند، روی تخت بیمارستان، در جنگ ، در گرسنگی.
کسانی هم هستند که شکنجه می شوند. الان که من لیوان قهوه ام را گذاشته ام کنار دستم و در امنیت و آرامش تمام نشسته ام پای کامپیوتر،همزمان با هر کلیک من روی دگمه های این کیبرد، یک نفر، صدها نفر سیلی می خورند، فحش می شنوند و به مرگ و تجاوز و شکنجه بیشتر تهدید می شوند.
در همین فاصله که این چند خط را نوشته ام، میلیون ها نفر در دنیا آرزوی مرگ کرده اند. به صدها هزار دلیل متفاوت، از جمله فقر، تحقیر، سرافکندگی، سرکوب، محدودیت و چه بسا از عشق.
هیچ کاری هم از دست هیچکسی ساخته نیست. هر کسی تنها می تواند به خودش تسلی بدهد. به خودش برای زندگی کردن در میان این همه مصیبت های ویرانگر تسلیت بگوید. متاسف باشد برای خودش که سهم زندگی کردنش روی کره زمین، بر حسب اتفاق، افتاده است به این دوران سیاه و مصیبت بار.

اینها را نوشتم تا زهر تلخ خواب دیشبم را گرفته باشم.به خودم تسلی بدهم. یکی از عزیزانم دیشب در خوابم دستم را گرفت و در گوشی بهم گفت که به زودی خواهد مرد. گفت همین روزها وقتی خیالم از بابت همه راحت شد می میرم. بعد دوباره شروع کرد به شوخی کردن با بقیه. من فقط نگاهش می کردم و با خودم می گفتم کاش همین حالا از تصمیمی که گرفته پشیمان بشود. اما هیچ نشانه ای از پشیمانی در چهره اش نبود.

6 comments:

fereidoon said...

سلام هوشیار عزیز
با توجه به باورهایی که من در باره کائنات و انرزی های سر گردان دارم ( که متسفانه با تعدادی از نظریات استفان هاوکینگ تناقض دارد) معتقد هستم خواب ایی که ما میبینیم بدون دلیل نیستند و ریشه در یک واقعیت سرگردان دارند- امیدورام ان شخصی که در خواب دیدید من بوده باشم چون به تجربه به من ثابت شده خبر شوم مرگ در خواب نوید زندگی تازه و یا طول عمر و یا رهایی از یک مصبیت در بیداری است.

از طرفی اتفاقات ناگواری که برای نزدیکان عزیزمان افتاد و شما در ان فاصله دور هیچ کاری از دستت برنمیآمد دلیل اصلی این کابوس است و همین ،یکی از غم های غربت است.
در کنار تمام مصیبت هایی که از آنها سخن گفتید به نظر من غربت یکی از بدترین انهاست که شاید بیش از یک میلیارد نفر در جهان در حال تحمل ان هستند. ما هم درست است که در ایران هستیم اما در غربت هستیم.غربتی عمیق تر از انچه در خارج از ایران باشیم.
اما ما انسان ها در کل چاره ای جز دیدن و رضایت دادن به واقعیتها نداریم. در عین حالی که در یک ان بسیاری از مصبیت ها در حال وقوع است در همان ان عشق هایی به هم میرسند. گل هایی میرویند - فرزندانی متولد میشوند - شراب هایی به سلامتی نوشیده میشود- پذیرش هایی برای دانشگاه های خوب گرفته میشود - مدیرانی موفق میشوند و بازاریانی سود میکنند و .....که در تقابل با مصیبت های روز مره ما را بخنده وامیدارند.

Sheikh Elvis said...

اگر به رخدادهای هولناک بالقوه بیندیشیم؛ که ما و جهان را تهدید می کنند؛ زندگی معنایی نخواهد داشت؛ یا به عبارت دیگر، ما دیگر نمی توانیم به زندگی خود و عزیزانمان معنا ببخشیم.
کابوس هایت را زیاد جدی نگیر.

Sheikh Elvis said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Unknown said...

مسءله این است که در این لحظه, درست در همین لحظه کدامین این آدمها از مرگ نمی هراسند.
چه کسی بود در خواب که گفت می رود؟

Hooshyar said...

فریدون جان : در مورد تعبیر خواب حق با شماست. خواب مردن خیلی ها را دیده ام که خوشبختانه هنوز زنده اند، در عوض آدم هایی بودند که در خواب توی شادی و مهمانی دیدمشان و خیلی زود رفتند از پیش ما.این نگاه زیبایت به روی دیگر زندگی را دوست دارم

ممنون شیخ الویس عزیز،درست می گویید.می خواستم بگویم مصیبت های واقعی در دنیای بیداری، بسیار وحشتناک تر از کابوس هایمان هستند.تقریبا هر شب کابوس می بینم و البته جدی نمی گیرم

شیر آهن کوه مردا، دیاکو جان، واقعا مسئله همین است که نوشته ای.مهم نیست در کابوسم که را دیده ام، باور کن تقریبا همه را به نوبت خواب دیده ام، مزید اطلاع، پوره حاجی پای ثابت این خواب های در هم و برهم من است و بزنم به تخته هنوز هم هر نفسی که فرو می برد ممد حیات است

Anonymous said...

من فکر می کنم نباید خیلی به کابوس اهمیت داد چون باعث می شن روزهای مفیدی رو که می شه از اونها به بهترین وجه برای پیشرفت و رسیدن به اهداف والای انسانی استفاده کرد رو در بی حالی و افسردگی طی کنیم .
تو بیداری هم از این کابوس ها زیادن نوبت به کابوس نمی رسه حالا حالاها .